ساده نیست که بدون دخیل کردن حوادث سیاسی چندروز اخیر، مسئله مسدودسازی اینترنت را بررسی کنیم. اما فرض کنیم هیچ یک از فعالان اکوسیستم استارتاپی ایران، سوگیری خاصی در مورد وقایع ناشی از گرانی بنزین نداشته باشند. با این فرض قصد دارم صرفا به تبعات قطع اینترنت برای فضای استارتاپی کشور بپردازم.
شنبه هفته گذشته، دسترسی 80 میلیون نفر مردم ایران به شبکه جهانی اینترنت به طور کامل قطع شد و تا زمان نگارش این یادداشت،هنوز بخش عمده مردم به اینترنت دسترسی ندارند. تقریبا همزمان با قطعی سراسری اینترنت در ایران، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه تا سال آینده دسترسی به اینترنت در جنگلهای آمازون میسر خواهد شد!!!
اگر از آثار انسانی و اخلاقی قطع اینترنت ( که قطعا اولویت بالاتری نسبت به ابعاد اقتصادی آن دارد) بگذریم، طبق اعلام سایت نت بلاکس، هرروز قطع بودن اینترنت در ایران حدود 60 میلیون دلار زیان اقتصادی به کشور وارد میآورد. محسن جلال پور رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران هم خسارت وارده ناشی از قطع اینترنت را 1.5 میلیارد دلار برآورد کرده که بیش از 3 برابر تخمین سایت نت بلاکس است. اگر تخمین نت بلاکس را ملاک قرار دهیم، قطعی یک هفتهای اینترنت رقمی در حدود 5هزار میلیاردتومان خسارت داشته است.
طبق اعلام دولت مصرف روزانه بنزین در ایران حدود 100 میلیون لیتر است. با این حساب خسارت ناشی از مسدود کردن 7روزه اینترنت معادل به آتش کشیدن 16 روز بنزین مصرفی کشور به قیمت 3هزار تومان است. از طرفی کمک معیشتی دولت به طور متوسط 47هزار تومان برای 60 میلیون نفر است و این یعنی میزان خسارت قطعی اینترنت تقریبا معادل هزینه پرداخت 2ماه کمک معیشتی به مردم است.
این اعداد و ارقام نشان میدهد آثار جانبی قطع اینترنت فراتر از تصور مسئولینی است که دستور آن را صادر کرده اند. هرچند تعیین خسارت دقیق قطع اینترنت نیاز به بررسی کاملتری دارد و ممکن است کمتر یا بیشتر از برآوردهای ذکر شده باشد.
اما همزمان با قطع اینترنت، اولین مرحله آزمایش عملی اینترنت ملی (که وزیر جوان معتقد است وجود خارجی ندارد!) آغاز شد و تعدادی از کسب وکارهای بزرگ ایرانی در شبکه ملی اطلاعات در دسترس قرار گرفتند. در مورد شبکه ملی اطلاعات دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی معتقدند وجود این زیرساخت باعث شد از خسارتهای قطع اینترنت کاسته شده و استارتاپها از زیان ناشی از این اتفاق مصون بمانند. اما عدهای دیگر میگویند اگر شبکه ملی اطلاعات نبود، مسدودسازی دسترسی به اینترنت به این سادگی ممکن نمی شد و شاید مسئولان مرتبط این چنین با طیب خاطر دکمه مسدودسازی را نمی فشردند.
سوال بعدی این است که استارتاپها در چنین شرایطی چه باید بکنند؟ در ماجرای قطع اینترنت، کسب وکارهایی که از سرورهای داخلی استفاده کرده و مجوزهای لازم را اخذ کرده بودند، از مسدودسازی در امان ماندند! اما بسیاری دیگر از کسب وکارهای خرد قربانی قطع اینترنت شدند! در دوران قطعی اینترنت بعضی از کسب وکارهای اینترنتی رشد بی سابقهای را تجربه کردند (و البته احتمالاً نه چندان پایدار) و برخی دیگر نه تنها مخاطبان و درآمد روزانه خود را به دلیل مسدود بودن از دست دادند، بلکه متاثر از دسترسی ناعادلانه این ایام و باز بودن سایت رقیبشان، در صحنه رقابت نیز عقب افتادند.
البته باید توجه داشت که در دوران قطع اینترنت، حتی کسب وکارهای قابل دسترسی نیز بخش عمده مخاطبان خود را که از طریق جستجوی گوگل و شبکههای اجتماعی با آنها در ارتباط بودند، از دست دادند.
آیا راهکار این است که تمام کسب وکارها با صرف هزینه بیشتر به سرورهای داخلی منتقل شده و در مسیر ایجاد اینترانت ملی و کاهش دسترسی مردم به شبکه جهانی وب، دولتمردان را همراهی کنند؟! یا میتوان با رویکردی شرافتمنداته تر و البته دست نیافتنی تر، اتحادی میان کسب و کارها و رسانههای اینترنتی شکل داد تا هیچ یک به اینترانت ملی تن ندهند و در نتیجه دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم؟!
برای پاسخ به این سوالات باید منتظر باشیم و نتایج نهایی حاصل از بحران عدم دسترسی به اینترنت را رصد کنیم. اما آنچه روشن است، موج جدیدی از ناامیدی است که اکوسیستم استارتاپی ایران را در مینوردد. نخبگانی که تا کنون به دلیل عرق به کشور، امید به ساخت آینده روشن و رویای موفقیت خود را به ماندن قانع کرده بودند، امروز حداقل در ذهنشان چمدانهایشان را بسته و آماده کوچ ناگزیر هستند. به ویژه حالا که خبر میرسد، کنترل «کامل خبری و رسانه ای» حاصل از قطع اینترنت، برخی از غیرمسئولان (!) تصمیم گیرنده را وسوسه کرده که بعد از این نیز سطح دسترسی مردم به اینترنت را به طور کامل برقرار نکنند … !
دیدگاه کاربران