یکی از مهمترین سوالات افراد علاقه مند به کار آفرینی این است: ” چگونه به ایده های استارتاپی برسیم؟”.
در قسمت اول و دوم مقاله بخشی از پاسخ به این سوال را از زبان پل گراهام بنیان گذار Ycombinator، اولین و بزرگترین شتابدهنده جهان، خواندیم.در این قسمت به بررسی سایر راه های رسیدن به ایده های استارتاپی میپردازیم.
فیلترها
اگر میخواهید به ایدههای استارتاپی برسید، باید بیخیال دو مورد دیگر نیز بشوید:
- ایدههای غیرجذاب
- تنبلی در ایدهپردازی
بیشتر برنامهنویسان دلشان میخواهد که بتوانند یک استارتاپ را تنها با نوشتن چندین خط کد استادانه و درخشان ایجاد کنند، آن را درون سرور قرار دهند و پول زیادی از کاربران دریافت کنند. آنها ترجیح میدهند با مشکلات خسته کننده سروکار نداشته باشند یا با دنیای واقعی آشفته درگیر نشوند. این ترجیح آنها منطقی است، زیرا چنین چیزهایی سرعت شما را کاهش میدهند. اما در عمل، فضای ایدههای استارتاپی بیدردسر کاملا از بین رفته است. اگر اجازه دهید ذهنتان کمی حول ایدههای خسته کننده و آشفته بچرخد، ایدههای ارزشمندی را خواهید یافت که آنجا نشستهاند و منتظر اجرا شدن از سوی شما هستند.
تنبلی در ایدهپردازی آنقدر خطرناک است که یک مقاله جداگانه در مورد شرایط ایجاد شده با این کار نوشتم. من Stripe را به عنوان یک نمونه از استارتاپهایی که با انجام ندادن این کار، سود زیادی بردند، مثال میزنم که مثال بسیار قابل توجهی است.
هزاران برنامه نویس در شرایطی بودند که میتوانستند این ایده را ببینند؛ هزاران برنامه نویس میدانستند که پردازش پرداختها قبل از ایجاد Stripe چقدر نامطلوب بود. اما وقتی به دنبال ایدههای استارتاپی بودند، این ایده را نمیدیدند، زیرا به صورت ناخودآگاه از مبحث پرداختها دور شده بودند. و سروکله زدن با پرداختها برای Stripe مشکل بود، اما غیرقابل تحمل نبود. در واقع آنها در این مسیر با مشکل رقبا دست و پنجه نمیکردند و تنها روی مشکل اصلی متمرکز بودند، زیرا ترس سروکله زدن با مبحث پرداختها باعث شده بود تا بیشتر افراد از این ایده دور بمانند. Stripe معمولا در قسمتهای دشوار مانند جذب کاربر، عملکرد خوبی داشته است. آنها برای اینکه خودشان را به کاربران برسانند، مجبور نبودند که تلاش زیادی کنند، زیرا کاربران به شدت منتظر چنین چیزی بودند.
ایدههای غیرجذاب نیز مانند تنبلی در ایدهپردازی است، با این تفاوت که تنبلی در ایدهپردازی، شما را از کار کردن روی مشکلاتی که از آنها میترسید باز میدارد، اما ایدههای غیرجذاب شما را از کار کردن روی مشکلاتی که از آنها نفرت دارید منع میکند. ما نیز به این موضوع غلبه کردیم تا توانستیم روی Viaweb کار کنیم. موارد جذابی در مورد معماری نرم افزار ما وجود داشت، اما به خودی خود علاقهای به تجارت الکترونیک نداشتیم. با این وجود، میتوانستیم ببینیم که مشکلی وجود دارد که باید حل شود.
عدم تنبلی در ایدهپردازی مهمتر از دنبال کردن ایدههای جذاب است. زیرا ترسیدن از برخی از ایدهها به احتمال زیاد تنها یک توهم است. و حتی جایی که اینطور نیست نیز تنبلی در ایده پردازی چیزی شبیه به تنآسایی و لذتجویی است. راهاندازی یک استارتاپ موفق صرف نظر از اینکه در چه حوزهای باشد، نسبتا دشوار خواهد بود. حتی اگر محصول شما طوری باشد که براحتی بین افراد جامعه جا بیفتد، باز هم با مواردی مثل سرو کله زدن با سرمایه گذاران، استخدام و اخراج افراد و موارد دیگر روبرو هستید. بنابراین اگر ایدهای وجود دارد که فکر میکنید جالب خواهد شد، اما از ترس موارد دیگر، ایده خود را اجرایی نمیکنید، نگران نباشید: همه ایدههای خوب شامل چنین مواردی میشوند.
ایدههای غیرجذاب اگرچه منبع اشتباهات زیادی هستند اما به اندازه تنبلی در ایده پردازی بد نیستند. اگر در حوزهای پیشگام هستید که به سرعت در حال تغییر است، نظر شما در مورد جذابیت یک ایده تا حدودی با آنچه در عمل ارزشمند است مرتبط خواهد بود. به ویژه هنگامی که سنتان بالاتر میرود و باتجربهتر میشوید. علاوه بر این، اگر ایدهای را جذاب میبینید، با اشتیاق بیشتری روی آن کار خواهید کرد.
دستورالعملها
در حالی که بهترین راهکار برای کشف ایدههای استارتاپی این است که به افرادی تبدیل شوید که این ایدهها به ذهن آنها میرسد و سپس هر آنچه که میخواهید را بسازید، اما گاهی چنین موهبتی نصیب شما نمیشود. گاهی اوقات نیاز به یک ایده فوری دارید. به عنوان مثال، هنگامی که روی یک استارتاپی کار میکنید که مشخص میشود ایده اولیه شما خوب نیست.
در ادامه این مقاله در مورد ترفندهایی برای ارائه ایدههای استارتاپی پرتقاضا صحبت خواهم کرد. اگر چه از نظر تجربی بهتر است که از استراتژی ارگانیک استفاده کنید، اما از این طریق نیز میتوانید موفق شوید. فقط باید نظم بیشتری داشته باشید. هنگامی که از روش ارگانیک استفاده میکنید، حتی متوجه ایدهها نخواهید شد، مگر اینکه شواهدی وجود داشته باشد که چیزی کم است. اما وقتی تلاش آگاهانهای جهت فکر کردن به ایدههای استارتاپی انجام میدهید، باید انضباط شخصی را جایگزین این محدودیت طبیعی کنید. به این ترتیب ایدههای بسیار بیشتری خواهید دید که شاید اکثر آنها خوب نباشد اما باید بتوانید آنها را فیلتر کنید.
یکی از بزرگترین خطرات عدم استفاده از روش ارگانیک، الگوی مربوط به روش ارگانیک است. ایدههای ارگانیک انگیزهدهنده و الهامبخش هستند. داستانهای زیادی در مورد استارتاپهای موفق وجود دارد که موفقیت آنها هنگامی شروع شد که بنیانگذاران، ایده دیونهواری داشتند که “فقط میدانستند” امیدوار کننده است. وقتی چنین حسی در مورد ایدهای دارید که با تلاش برای رسیدن به یک ایده استارتاپی بدست آمده است (نه روش ارگانیگ)، احتمالا اشتباه میکنید.
هنگام جستجو برای پیدا کردن ایدهها، به حوزههایی که در آنها تخصص دارید دقت کنید. اگر متخصص دیتابیس هستید، سراغ ایجاد یک اپلیکیشن چت برای نوجوانان نروید (مگر اینکه خودتان هم نوجوان باشید). شاید این ایده خوبی باشد، اما نمیتوانید به قضاوت خود در مورد آن اعتماد کنید، پس بهتر است آن را نادیده بگیرید. حتما ایدههای دیگری در حوزه دیتابیس نیز وجود دارد تا شما بتوانید در مورد آنها قضاوت کنید. فکر میکنید ارائه ایدههای خوب در حوزه پایگاه داده کار دشواری است؟ دلیل این امر این است که تخصص شما باعث شده تا استانداردهای شما بالاتر برود. ایدههای شما در مورد برنامه چت نیز به همین اندازه بد هستند، اما چون در آن حوزه اطلاعاتی ندارید، فکر میکنید ایده خوبی است.
یک منبع برای شروع ایدهپردازی، چیزهای مورد نیاز شماست. حتما چیزهایی وجود دارد که شما به آنها نیاز دارید.
یک ترفند خوب این است که ببینید در شغل قبلی خود، تابحال چنین پرسشی به ذهن شما رسیده است: “چرا هیچکس X را نمیسازد؟ اگر کسی بتواند X را بسازد در 1 ثانیه به فروش میرود”. اگر میتوانید به یاد بیاورید یا تصور کنید که افراد دیگری همچنین جملهای را برای X بکار میبرند، احتمالا ایده به ذهن شما رسیده است. حتما میدانید که برای هر محصولی تقاضا وجود دارد و افراد برای چیزهایی که غیرقابل ساخت باشند، چنین جملاتی را بکار نمیبرند.
بطور کلی، سعی کنید از خود بپرسید که آیا چیز غیرعادی درباره شما وجود دارد که باعث شود تا نیازهای شما از نیاز اغلب افراد جامعه متفاوت شود. این موضوع خیلی خوب است که در چیزی نسبت به اکثر افراد جامعه متفاوت باشید.
اگر همواره در حال تغییر ایدههای خود هستید، یک چیز غیرعادی در مورد شما، ایدهای است که قبلا روی آن کار میکردید. هنگامی که روی آن کار میکردید آیا به فکر پوشش نیازی بودید؟ تعداد زیادی از استارتاپهای معروف به همین ترتیب ایجاد شدند. سرویس Hotmail در ابتدا به عنوان برنامهای به وجود آمد که بنیانگذاران آن بتوانند در مورد ایدههای استارتاپی گذشته خود صحبت کنند، در حالی که نمیدانستند سر کار خود هستند!
یک راهکار کاملا مناسب برای اینکه غیرعادی به حساب بیایید، جوان بودن است! برخی از باارزشترین ایدههای جدید، ابتدا در ذهن نوجوانان و افرادی که در ابتدای دهه دوم زندگی خود هستند ایجاد میشوند. در حالی که بنیانگذاران جوان از جنبههای مختلف شرایط مناسبی ندارند. آنها تنها کسانی هستند که واقعا همسالان خود را درک میکنند. راهاندازی فیسبوک برای کسی که دانشجو نبوده بسیار سخت میشد. بنابراین اگر شما یک بنیانگذار جوان هستید (زیر 23 سال)، آیا کارهایی وجود دارد که شما و دوستانتان تمایل داشته باشید انجام دهید که تکنولوژی فعلی اجازه آن را به شما نمیدهد؟
بعد از نیازهای برآورده نشده خودتان، بهترین چیز نیازهای برآورده نشده دیگران است. سعی کنید در مورد شکافهای موجود در دنیا با هر کسی که میتوانید صحبت کنید. چه چیزی کم است؟ چه کاری را دوست دارند انجام دهند که نمیتوانند؟ چه چیز خسته کننده یا آزاردهنده به خصوصی در کار آنها وجود دارد؟ اجازه دهید کلیتر صحبت کنیم: برای یافتن ایدههای استارتاپی خیلی تلاش نکنید. تنها به دنبال چیزی باشید که یک ایده را در ذهن شما شکل دهد. شاید متوجه مشکلی شوید که آنها آگاهانه متوجه وجود آن نشدهاند، زیرا شما نحوه برطرف کردن آن را میدانید.
وقتی متوجه یک نیاز برآورده نشده که مربوط به خود شما نیست میشوید، ممکن است در ابتدا کمی مبهم باشد. فردی که به چیزی نیاز دارد احتمالا نمیداند دقیقا به چه چیزی نیاز دارد. در این مورد پیشنهاد میکنم که بنیانگذاران مانند مشاوران رفتار کنند (اگر بخواهند مشکل کاربری را حل کنند، کاری را که باید انجام دهند انجام میدهند). مشکلات مردم به قدری مشابه است که تقریبا تمام کدهایی که به این روش مینویسید قابل استفاده مجدد خواهد بود، آنهایی که اینطور نیستند نیز، هزینه کمی است تا مطمئن شوید که به ته چاه رسیدهاید!
یکی از راههایی که مطمئن شوید در برطرف مشکلات مردم به خوبی عمل کردهاید، این است که آن مشکلات را مربوط به خودتان بدانید. زمانی که Rajat Suri موسس E la Carte تصمیم گرفت نرم افزاری برای رستورانها بنویسد، به عنوان پیشخدمت کار کرد تا نحوه کار رستورانها را بیاموزد. این کار ممکن است کمی افراطی بنظر برسد، اما استارتاپها افراطی هستند. در واقع وقتی که بنیانگذاران چنین کارهایی را انجام میدهند لذت بخش است.
یک استراتژی که من به افرادی که به یک ایده جدید نیاز دارند توصیه میکنم تنها این نیست که تنبلی در ایدهپردازی را کنار بگذارند و ایدههای غیرجذاب را پیگیری نکنند، بلکه از طرف دیگر میتوانند به دنبال چنین ایدههایی باشند! سعی نکنید چیزی مانند توییتر را راهاندازی کنید. این ایدهها آنقدر نادر هستند که با جستجوی آنها نمیتوانید آنها را بیابید. در عوض حتی شده چیز غیرجذابی بسازید که مردم بابت آن به شما پول پرداخت کنند!
یک ترفند خوب برای دور زدن تنبلی و تا حدی ایدههای غیرجذاب این است که از خودتان بپرسید دوست دارید چه چیز جدیدی ساخته شود تا شما بتوانید از آن استفاده کنید. در حال حاضر برای چه چیزی حاضرید پول پرداخت کنید؟
از آنجایی که استارتاپها اغلب از باقی مانده شرکتها و صنایع ورشکست شده به ظهور میرسند، ترفند خوبی است که به دنبال شرکتهای در حال سقوط یا مستحق آن بگردیم و تصور کنیم که چه نوع شرکتی میتواند از نابودی آنها سود ببرد. به عنوان مثال، روزنامهنگاری در حال حاضر در حال تجربه سقوط آزاد است! اما ممکن است هنوز از چیزی مانند روزنامهنگاری بتوان پول درآورد. چه نوع شرکتی ممکن است باعث شود تا مردم در آینده بگویند، “این جایگزین روزنامهنگاری شد”؟
اما تصور کنید که این سوال را در آینده میپرسید نه اکنون. هنگامی که یک شرکت یا صنعت جایگزین دیگری میشود، معمولا بصورت فرعی و کم کم این اتفاق میافتد. بنابراین به دنبال جایگزینی برای X نباشید، به دنبال چیزی باشید که بعدها مردم بگویند به جایگزینی برای X بدل شده است. و در مورد جنبهای که بیشترین جایگزینی از آن سو رخ داده است، خیال پرداز باشید. به عنوان مثال، روزنامهنگاری سنتی، راهکاری برای خوانندگان جهت افزایش اطلاعات و صرف کردن زمانشان است و برای نویسندگان، راهی برای کسب درآمد و جلب توجه و از طرف دیگر وسیلهای برای ارائه انواع مختلفی از تبلیغات است. ایده جدید میتواند هر کدام از جنبههای این کار را پوشش دهد (ایده پردازی روی اکثر جنبههای آن در حال انجام است).
هنگامی که استارتاپها شکل میگیرند، معمولا با ارائه خدمات به بازارهای کوچک اما مهمی که نقش آفرینان اصلی این حوزه آنها را نادیده میگیرند شروع میکنند. به ویژه اگر نشانهای از تحقیر و کوچک شمردن در نگرش این نقش آفرینان بزرگ وجود داشته باشد، بسیار خوب است. زیرا این موضوع اغلب باعث گمراهی خودشان میشود. به عنوان مثال، پس از اینکه Steve Wozniak کامپیوتری ساخت که به Apple I معروف شد، احساس الزام کرد که این پیشنهاد را به Hewlett-Packard بدهد تا آن را تولید کند. خوشبختانه (برای استیو) آنها این پیشنهاد را رد کردند. یکی از دلایل آنها برای رد Apple 1 این بود که از یک تلویزیون برای مانیتور آن استفاده شده بود، که برای یک شرکت سخت افزاری پیشرفته مانند HP کسر شأن محسوب میشد.
آیا گروهی از کاربران ناهنجار اما فرهیخته مانند کاربران اولیه میکروکامپیوترها (hobbyists) وجود دارد که در حال حاضر توسط بزرگان یک صنعت نادیده گرفته میشوند؟ استارتاپی که روی چشماندازهای بزرگتر تمرکز دارد، اغلب میتواند با صرف تلاش اندکی، بازار کوچکی را براحتی تصرف کند.
بطور مشابه، از آنجایی که موفقترین استارتاپها معمولا سوار موجی بزرگتر از خودشان میشوند، ترفند خوبی است که به دنبال امواج باشید و از خود بپرسید که چگونه میتوان از آنها سود برد. هزینه توالی ژنی و پرینت 3 بعدی هر دو با کاهش تقاضایی شبیه به قانون مور مواجه شدند. در دنیای جدیدی که چند سال دیگر آن را تجربه خواهیم کرد، چه کارهای جدیدی را میتوانیم انجام دهیم؟ چه چیزی را ناخودآگاه به عنوان غیرممکن رد میکنیم که بزودی ممکن خواهد شد؟
ارگانیک
اما صحبت در مورد جستجوی علنی برای پیدا کردن امواج نشان میدهد که چنین دستورالعملهایی، پلن B برای دریافت ایدههای استارتاپی هستند. جستجوی امواج اساسا راهی برای شبیه سازی روش ارگانیک است. اگر در حوزهای که به سرعت در حال تغییر است، پیشگام هستید، لازم نیست به دنبال امواج باشید، شما خود موج هستید!
یافتن ایدههای استارتاپی، یک کسب و کار ظریف بوده و به همین دلیل است که اکثر افرادی که در این حوزه تلاش میکنند، به شدت شکست میخورند. صرفا فکر کردن به ایدههای استارتاپی نتیجه خوبی نمیدهد. اگر این کار را انجام دهید، نتایج بدی دریافت میکنید که بطور خطرناکی قابل قبول بنظر میرسند. بهترین رویکرد کمی غیرمستقیمتر است: اگر پیش زمینه مناسبی دارید، ایدههای استارتاپی خوب برای شما نمایان میشوند، اما حتی در این زمان هم، فورا اتفاق نمیافتد. مواجه شدن با موقعیتهایی که در آن متوجه کمبود چیزی میشوید، زمانبر است. و اغلب به نظر نمیرسد که این شکافها، ایدهای برای شرکتها باشند، بلکه فقط چیزهایی هستند که ساختن آنها جالب است. به همین دلیل است که داشتن زمان و تمایل برای ساختن چیزها تنها به دلیل جذاب بودن آنهاست.
در آینده زندگی کنید و چیزی بسازید که جذاب بنظر میرسد. اگرچه این عبارت عجیب است، اما دستورالعمل واقعی همین است.
دیدگاه کاربران