بسیاری از مردم به استارتاپهایی مانند اینستاگرام یا فیس بوک نگاه میکنند و میگویند “من میخواهم چنین شرکتی بسازم. تنها چیزی که نیاز دارم یک ایده واقعا خوب است.” بیشتر مردم فکر میکنند لازمه راهاندازی یک استارتاپ با درآمد میلیاردی داشتن یک ایده هوشمندانه است.
ما میخواهیم خلاف این را به شما ثابت کنیم. در ادامه تعدادی استارتاپ با درآمد میلیارد دلاری را به شما معرفی میکنیم که ایده اولیه آنها حتی از نظر بنیانگذارانشان احمقانه به نظر میرسید!
Snapchat
هنگامی که ایوان اشپیگل در کلاس طراحی محصول در دانشگاه استنفورد ایستاد تا ایدهای برای پروژه نهایی خود ارائه دهد، برنامه تلفن همراهی را توضیح داد که در آن دوستان می توانستند عکسهایی را به اشتراک بگذارند که برای همیشه و در عرض چند ثانیه ناپدید میشدند.
اشپیگل میگوید همه گفتند: «این یک ایده وحشتناک است، هیچ کس از آن استفاده نخواهد کرد». یک سرمایهگذار خطرپذیر که در کلاس نشسته بود، گفت که اگر عکس ها را دائمی کند و با Best Buy شریک شود، میتواند جالب باشد.
Apple
در سال 1976، جابز و وزنیاک شرکت اپل کامپیوتر را تشکیل دادند. وزنیاک چیزی را که قرار بود اپل 1 باشد طراحی کرد.
وزنیاک کارمند شرکت HP بود و شرکت را دوست داشت. وی معتقد بود که محصول به حق متعلق به کارفرمایش است، زیرا او سندی را مبنی بر اینکه هر چیزی که طراحی میکند متعلق به HP است امضا کرده بود. بنابراین او با پیشنهاد ساخت آن 5 بار به مدیران خود مراجعه کرد.
وزنیاک میگوید: “به HP التماس کردم که اپل I را بسازد اما آنها پنج بار من را رد کردند.”
Airbnb
شاید خیال کنید ایده اجاره دادن جای خواب در اتاق نشیمن خانهتان به افراد غریبه و سرو صبحانه برای آنها ایده خیلی هوشمندانهای است که باید به صورت یک راز مخفی بماند تا کسی آن را ندزدد!
اما بنیانگذاران AirBnb این ایده را با همه در میان گذاشتند و همه گفتند این یک ایده احمقانه است. دوستانشان، همه سرمایهگذاران، از جمله کسانی که در آنها سرمایهگذاری کردهاند و حتی خود بنیانگذاران.
تنها سرمایهگذاری که به AirBnB فرصت داد پل گراهام بود که گفت:
“ما فکر می کردیم Airbnb ایده بدی است. ما در آن سرمایهگذاری کردیم زیرا واقعاً بنیانگذاران آن را دوست داشتیم.”
Space X
یک کارآفرین حوزه اینترنت شرکتی را راهاندازی میکند که موشک میسازد بر اساس این فرض که: اگر ناسا بتواند موشکی با 100 میلیون دلار پرتاب کند، ما میتوانیم آن را با 50 میلیون دلار انجام دهیم!
همه فکر میکردند این یک ایده احمقانه است حتی بنیانگذاران آن!
به گفته خود ایلان ماسک: “در واقع، وقتی اسپیس ایکس را راهاندازی کردم، فکر میکردم محتملترین نتیجه شکست است. و من فکر میکنم که داشتن هر گونه انتظار دیگری غیر از این غیرمنطقی میبود.»
وقتی گوگل شروع به کار کرد، حدود 20 موتور جستجو وجود داشت که همه از قبل استفاده میکردند. سه سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حتی روسیه یک موتور جستجو داشت.
گوگل آنقدر دیر وارد بازار شد که عملاً غیرضروری بود. علاوه بر آن بیشتر موتورهای جستجوی موجود از نظر تجاری آنقدر ناموفق بودند که همه آنها را با عنوان بازنده پول خطاب میکردند. تنها تفاوتی که گوگل داشت این بود که آنها تمام محتوا را از صفحه اصلی خود حذف کردند.
در آن زمان، این ایده آنقدر بد بود که وقتی لری پیج پیشنهاد داد گوگل را به قیمت 750.000 دلار به Excite بفروشد، Excite حتی آن را نخواست.
پل گراهام در یکی از مقالات خود میگوید: «یکی از با ارزشترین خاطرات من این است که وقتی برای اولین بار در مورد فیسبوک شنیدم چقدر احمقانه به نظرم آمد. سایتی برای اتلاف وقت دانشجویان؟»
وقتی فیسبوک شروع به کار کرد، Friendster و Myspace وجود داشتند. قبل از آنها نیز تعداد زیادی سایت شبکه اجتماعی وجود داشت که اکثر آنها شکست خورده بودند. سایتهایی مانند فیسبوک در همه جای دنیا وجود داشتند به علاوه اینکه تمرکز آنها تنها دانشگاه هاروارد بود.
حالا در مورد آن فکر کنید، اگر کل اندازه بازار 20 هزار دانش آموز باشند و وبسایت رایگان باشد و هیچ درآمدی نداشته باشد، این چه نوع تجارتی است؟ اصلا میتوان نام آن را تجارت گذاشت؟
PayPal
پرداخت پول واقعی با آدرس ایمیل ناامن AOL یا Yahoo؟ از طریق شرکتی که حتی بانک نیست و توسط یک عده جوان 20 ساله اداره می شود! چه کسی حاضر است به آنها اعتماد کند؟!
آیا همیشه ایدههای احمقانه از ایدههای هوشمندانه بهترند؟
به گفته پل گراهام، سرمایهگذاری استارتاپی به دو دلیل سخت است:
1. عملاً همه بازدهیها در چند برنده بزرگ متمرکز میشوند.
2. بهترین ایدهها در ابتدا بد به نظر میرسند.
بنیانگذار 500 استارت آپ، دیو مک کلور پا را فراتر گذاشته و استدلال میکند که به قوهای سیاه اهمیتی نمیدهد، بلکه بر مراقبت از جوجه اردکهای زشت تمرکز میکند.
همه اینها کاملاً غیر شهودی است، به خصوص اگر در نظر داشته باشید که اکثر مردم فکر میکنند همه چیز به یک “ایده عالی” بستگی دارد.
جادوی این که فقط کاری را انجام دهیم
بسیاری از مردم سالهاست که منتظر “آن ایده عالی” هستند. اگر به استارتآپهایی مانند Paypal فکر میکنید، آنها پنج ایده داشتند که شکست خورد، اما هر کدام را عملی کردند.
اینستاگرام با نام Burnbn شروع شد – یک شکست واقعی. پینترست به عنوان یک استارتآپ تجارت الکترونیک و یوتیوب به عنوان یک سایت دوستیابی شروع به کار کرد. AirBnB غلات فروخت. استیو جابز و وزنیک قبل از اینکه اپل را به طور رسمی تأسیس کنند، برای پول گوشیها را هک کردند.
در واقع همه چیز به عمل کردن مربوط میشود.
گوگل شکست خورده به نظر میرسید، اما چند سال طول کشید تا AdSense را بسازند که باعث موفقیت آنها شد و این حتی ایده آنها نبود.
مارک زاکربرگ در نفوذ تدریجی به بازار و حفظ رشد بالاتر از سایر شبکههای اجتماعی عملکرد بسیار خوبی داشت. او همچنین هیئت مدیره خود را به خوبی مدیریت کرد و بهترین افراد را جذب کرد تا با او کار کنند.
AirBnB سه بار راهاندازی شد تا اینکه درست شد و Paypal چهار بار شکست خورد، اما آنها مقاومت کردند.
تاریخچه و همه استارتاپهای موفق بالا بار دیگر به ما ثابت میکنند که تمام چیزی که واقعاً نیاز داریم فقط یک ایده خوب نیست. در عوض، باید حاضر شده و به کار کردن ادامه دهیم. ما باید به انجام کار بدون توجه به اینکه گاهی اوقات چقدر چالش برانگیز است ادامه دهیم.
چاک کلوز چه زیبا می گوید که:
“الهام برای آماتورها است – بقیه فقط حاضر می شویم و به کار می پردازیم.”
مترجم: حانیه خادم
دیدگاه کاربران